loading...
امیر دل
محمدامین بازدید : 382 دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 نظرات (2)

داستان حیای پیامبر (ص)


انس بن مالك از یاران پیامبر بود که سالها در خانه رسول خدا خدمتكار بود و تا آخرين روز حيات رسول خدا اين افتخار را داشت.

او بيش از هركس ديگر به اخلاق و عادات شخصى رسول اكرم آشنا بود.انس از این که  رسول اكرم در خوراك و پوشاك چقدر ساده و بى تكلف زندگى مى‏ كند آگاه بود. در روزهايى كه روزه مى‏ گرفت همه افطارى و سحرى او عبارت بود از مقدارى شير يا شربت و مقدارى تريد ساده. گاهى براى افطار و سحر، جداگانه، اين غذاى ساده تهيه مى ‏شد و گاهى به يك نوبت غذا اكتفا مى‏ كرد و با همان روزه مى‏ گرفت.
يك شب، طبق معمول، انس بن مالك افطارى رسول اكرم را آماده كرد. اما رسول اكرم آن روز وقت افطار نيامد، پاسى از شب گذشت و مراجعت نفرمود.

انس مطمئن شد كه رسول اكرم خواهش بعضى از اصحاب را اجابت كرده و افطارى را در خانه آنان خورده است. از اين رو آنچه تهيه ديده بود خودش خورد.
طولى نكشيد رسول اكرم به خانه برگشت. انس از يك نفر كه همراه حضرت بود پرسيد: «ايشان امشب كجا افطار كردند؟» گفت: «هنوز افطار نكرده ‏اند. بعضى گرفتاريها پيش آمد و آمدنشان دير شد.»
انس از كار خود يك دنيا پشيمان و شرمسار شد، زيرا شب گذشته بود و تهيه چيزى ممكن نبود. منتظر بود رسول اكرم از او غذا بخواهد و او از كرده خود معذرت خواهى كند. اما از آن سو رسول اكرم از قرائن و احوال او فهميد چه شده، نامى از غذا نبرد و گرسنه به بستر رفت. انس گفت: «رسول خدا تا زنده بود موضوع آن شب را بازگو نكرد و به روى من نياورد.»


مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏18، ص: 385

محمدامین بازدید : 524 پنجشنبه 12 مرداد 1396 نظرات (0)

داستان انصاف

شیخ در گرفتن اجرت براي کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه اي که سوزن می زد و به اندازه کاري که می کرد مزد می گرفت.

به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتري چیزي دریافت کند.

یکی از روحانیون نقل می کند که : عبا و قبا و لباده اي را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟
گفت : دو روز کار می برد ،چهل تومان.

روزي که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود.
گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد .

در حدیث است که امام علی (ع) فرمود : الانصاف افضل الفضائل:

انصاف برترین فضیلتها است 

 

محمدامین بازدید : 925 شنبه 17 تیر 1396 نظرات (0)

 داستان فضل خداوند

روايت شده كه در بنى اسرائيل عابدى بود. خداوند به داوود (عليه السلام) وحى فرمود: اين عابد رياكار است. وقتى كه مرد حضرت داوود عليه السلام به تشييع جنازه اش نرفت، اما ديگران رفتند و چهل نفر بر او نماز خواندند و گفتند: پروردگارا ما جز نيكى از او سراغ نداريم و تو به او داناترى، پس ‍ بيامرز او را.
اللهم انا لانعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا فاغفر له
چون او را غسل دادند چهل نفر ديگر آمدند و همينطور گفتند: چون از باطنش خبر نداشتند.
به حضرت داوود (عليه السلام) وحى رسيد كه چرا تو بر او نماز نگزاردى؟
عرض كرد: پروردگارا براى اينكه خبر دادى كه اين عابد رياكار است. ندا رسيد درست است، اما چون جمعى شهادت به خوبيش دادند ما هم امضاء كرديم و او را آمرزيديم. اين هم يكى از فضل هاى پروردگار عالم است كه بدون استحقاق بنده اش را عذاب نمى كند.

محمدامین بازدید : 455 جمعه 15 بهمن 1395 نظرات (0)

خدا کیست؟

پاورپوینت زیبای خدا کیست پاسخی ساده و با مفهوم به این سوال برای کودکان و نوجوانان 

البته برای پدر و مادرها و معلمان و مربی های مذهبی 

ارزش دانلود داره کاملا رایگان برای دریافت فایلهای بیشتر می توانید به فروشگاه زیدان بروید.

 

برای دانلود کلیک کنید.

محمدامین بازدید : 772 چهارشنبه 06 بهمن 1395 نظرات (0)

داستان من صاحب جنازه ام


شيخ محمود عراقى از مرحوم نراقى نقل مى كند كه فرمود: در اوقات مجاورت در نجف اشرف، قحطى عجيبى پيش آمد، يك روز از خانه بيرون آمدم، درحاليكه همه بچه هايم گرسنه بودند، و صداى ناله هايشان بلند بود، براى رفع اين هم بوسيله زيارت اموات به وادى السلام رفتم، ديدم جنازه اى را آوردند، به من گفتند: تو هم بيا، ما آمده ايم اين را به ارواح اينجا ملحق كنيم.
پس او را داخل باغ وسيعى نمودند، و در قصر عالى از قصوريكه در آن باغ بود جاى دادند، و آن قصر مشتمل بر تمام لوازمات تعيش بود بنحو اكمل، من چون چنان ديدم از عقب آنها وارد آن قصر شدم ديدم جوانى است در زى پادشاهان بالاى تختى از طلا نشسته.
چون مرا ديد به اسم خواند و سلام كرد و به سوى خود خواند و بالاى تخت پهلويش جاى داد و اكرام نمود، پس گفت: تو مرا نمى شناسى، من صاحب همان جنازه هستم كه ديدى، اسم من فلان است و اهل فلان شهر و آن جمعيت را كه ديدى ملائكه بودند كه مرا از شهرم بسوى اين باغ كه باغهاى بهشت برزخى است نقل دادند.

محمدامین بازدید : 743 پنجشنبه 30 دی 1395 نظرات (0)

پاورپوینت اخلاص

آیا در کارهایمان اخلاص داریم؟

ریا چیست؟

و ...

پاورپوینت آموزشی و ساده اخلاص که به همه پیشنهاد میکنم دانلود کنن واقعا مفهومی و زیبا است .

پاورپوینت با توجه به آموزه های بزرگان دین ساخته شده و تاثیرگذار می باشد. امیدوارم لذت برده و با نظر دادن ما را در ادامه مسیرمان یاری کنید.

 

 

 

 

برای دریافت پاورپوینت آموزشی اخلاص کلیک کنید.

محمدامین بازدید : 1452 پنجشنبه 30 دی 1395 نظرات (0)

داستان اثر کار برای رضای خدا

در اينكه منظور از رقيم چيست؟ مفسران اختلاف نظر دارند، بعضى گويند: اسم بيابانى است كه غار در آنجا بوده است و يا خود كوهى است كه در آن غار بوده.
برخى گويند: نام روستائى است كه اصحاب كهف از آنجا خارج شدند، و يا نام سنگى است كه قصه اصحاب كهف را بر آن نوشته اند، پس آن را به درب غار گذاشته اند و يا در موزه پادشاهان نهاده اند. بالاخره گروهى مى گويند: رقيم، كتابى است كه در آن اين داستان نوشته شده است و...
در كتاب نورالمبين از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است:
سه نفر براى گردش از خانه بيرون آمدند. روزى باران سختى آنها را به شكاف كوهى فرستاد و به 

محمدامین بازدید : 2435 یکشنبه 26 دی 1395 نظرات (1)

داستانی از لطف خدا به بنده

در روايت دارد كه در زمان حضرت داوود نبى (عليه السلام) جوانى به ايشان سخت ارادتمند و علاقه شديد داشت، هر روز متصل خدمت داوود مى رسيد كه زبور مى خواند.
اين جوان چنان مبهوت مى گرديد كه عقب هيچ كارى نمى رفت. خلاصه يك روز ملك الموت به ديدن داوود آمد، در ضمن ملاقات داوود، نظر تندى هم به جوان كرد.
داوود (عليه السلام) پرسيد: مثل اينكه نظر خاصى به رفيق ما كردى؟
گفت: بله هفته ديگر چنين روزى وعده من و اين جوان است داوود (عليه السلام) پرسيد: حتمى است؟

محمدامین بازدید : 13309 چهارشنبه 15 دی 1395 نظرات (3)

 داستان عفو و گذشت =  بهای بهشت

روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در جمع اصحاب نشسته بودند، ناگهان شروع به خنده شديدى كردند به طورى كه دندانهاى مباركشان پيدا شد عمر پرسيد: اى رسول خدا چه چيز شما را به خنده واداشت ؟
حضرت فرمودند: دو مرد از امت من در پيشگاه خداوند مى ايستند.
يكى از آنها مى گويد: خدايا حق مرا از اين شخص بگير!
خداوند به ديگرى مى فرمايد: حق بردارت را كه در دنيا به ظلم از او غضب كردى به او برگردان آن شخص مى گويد: چيزى از اعمال صالح من باقى نمانده تا به او بدهم خداوند به اولى مى فرمايد: بردار دينى تو عمل صالح و خيرى ندارد تا در عوض حق تو را بدهد، با او چه مى كنى ؟ او مى گويد: خدايا از گناهان من مقدارى را او تحمل كند.

تعداد صفحات : 14

درباره ما
سایت امیرِدل منبع داستان و روایات مذهبی از آبان ماه سال 92 شروع به فعالیت نموده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا برای خواندن مطالب سایت صلوات فرستادین؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 134
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 51
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 113
  • بازدید ماه : 541
  • بازدید سال : 2,882
  • بازدید کلی : 508,413